مرد بیبدیل!
نویسنده: علیاکبر مظاهری
زیباییهای اخلاق (۱۳)
اشاره
قرارمان با شمایان؛ خوانندگان خوبمان، این است که از اخلاق بنویسیم و گوشههایی از زیباییهای اخلاق را بنمایانیم و نیز پارهای از اخلاقمداران را نشان دهیم، تا جانهایمان فربه شود و مبادا از نبود کرامتهای اخلاقی، ناامید شویم و مبادا بپنداریم که عصر انسانیتِ کریمانه، گذشته است.
اینک با هم شویم و سر قرارمان رویم.
در اوصاف آیتالله ابراهیم امینی
بالاترین ستایش از یک انسان، آن است که بگوییم بینظیر است. دربارۀ هرکس چنین بگوییم، ته دلمان محکم نیست؛ شاید نظیر دارد. یا ممکن است نظیری داشته باشد و ما نمیشناسیم. بنابرمثال: اگر بگوییم انیشتین، در علم فیزیک، بینظیر است، دلمان قرص نیست؛ شاید دیگری هم باشد.
کسی به علامۀ محمدتقی جعفری گفت: به نظر من پس از معصومان - علیهمالسلام - هیچکس به اندیشمندی مولوی نبوده است. نظر شما چیست؟ ایشان تأمل کرد و گفت: نمیشود چنین مطمئن سخن گفت.
اکنون بنده میگویم هیچکس را مانند آیتالله ابراهیم امینی ندیدهام. هیچکس. نه اینکه بزرگترین فقیه یا فیلسوف بود؛ نه. ایشان در مجموع، به عنوان یک انسان، بیبدیل بود. من کسی مانند ایشان را ندیدهام و نمیشناسم.
ایشان چنین بود:
۱. نمیترسید
از هیچکس و هیچچیز، نمیهراسید. رفتار و گفتار و حالتی که دلالت بر ترس کند، در ایشان ندیدهام. چنان بیهراس بود که انسان باور میکرد ترسی در وجودش وجود ندارد. آنچه را حقیقت میدانست، میگفت و عمل میکرد. نه از قدرت کسی میترسید، نه از شوکت کسی، نه از شهرت کسی، نه از ملامت کسی، و نه از جهالت کسی؛ هیچ و هیچ و هیچ. بیپروای مذموم نبود، بلکه شجاع ممدوح بود.
۲. صریح بود
در گفتار، کردار، حالت، برخورد، صراحتی مثالزدنی داشت. با اینکه بسیار مؤدب بود، اما کاملاً صریح بود. ملاحظۀ احدی را نمیکرد؛ ملاحظۀ ناصواب. صراحت او برخاستهٔ از شجاعت او بود.
آه که چهقدر به این صفت صراحت، محتاجیم!
۳. بر صراط مستقیم بود
نه اینطرفی بود، نه آنطرفی. روح و عقل و اندیشه و عمل او معتدل بود؛ همیشه بر صراط مستقیم میرفت. به قول حضرت امیر - علیهالسلام - هم راستیها گمراهاند، هم چپیها. از جادۀ وسط و صراط مستقیم که منصرف شوی، گمراهی؛ خواه به سمت راست باشد و خواه به سوی چپ. ایشان، در همۀ مراحل زندگی و در همۀ امور، بر صراط مستقیم بود؛ استوار و پایدار.
۴. اهل ریا نبود
هیچ در قید این نبود که برای دیدن دیگران یا شنیدن دیگران، کاری برخلاف عقیدهاش بکند. حتی در شیوهٔ زندگی و نوع لباس و رفتوآمد، برای پسند یا ناپسند دیگران، کاری نمیکرد. از قید نظر و پندار دیگران آزاد بود.
شکل لباسپوشیدن و راهرفتن و سخنگفتن و لهجهاش، همان سبک سادهٔ نجفآبادی بود. نه از شکل و شمایل روستایی و کشاورزیاش عار داشت، نه تلاش میکرد برای خوشایند دیگران، از قالب خود درآید و به قالب دیگری برود.
با اینکه فقیه بود و فیلسوف و دانشمند و نویسندهٔ بلندمرتبه، هیچ تشخصی بر خود نمیگرفت. از قیدها و بندها و آدابورسوم، آزاد بود؛ کاملاً آزاد و آرام. با «تکلٓف»، بیگانه بود. با آنهمه مقام علمی و اجتماعی، مرامش همان مرام کشاورززادهٔ نجفآبادی بود.
حضرتِ آیتاللهِ فقیهِ فیلسوفِ سیاستمدارِ متفکرِ نویسنده، همان ابراهیم امینی نجفآبادی بود. همانگونه که بود، مینمود و همانسان که مینمود، بود. این حالت، همان حالت پیامبران است. پیامبر اکرم - صلیاللهعلیهوآله - پس از فتح مکه، همان پیامبر شعب ابوطالب بود.
وه که این حالت، عجب حالت مبارکی است!
۱۶ فروردین ۱۴۰۴
ما را در رسانههایمان دنبال کنید
http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
#علیاکبر_مظاهری